نبرد یک «سیاه‌ماهی» در دل میراثی کهن | درباره فیلم کوتاه مشهدی که به سومین جشنواره میراث فرهنگی شیراز راه یافته است تولد صدسالگی «راج کاپور» در جشنواره هند آغاز بلیت‌فروشی اجرا‌های سی‌وچهارمین جشنواره تئاتر استان خراسان رضوی (رضوان) + جدول زمان‌بندی استقبال منتقدان از «هیأت منصفه شماره ۲» کلینت ایستوود بازیگران به یاد زنده‌یاد پرویز پورحسینی | وقتی رفقا هنوز با شماره استاد فقید تماس می‌گیرند! + ویدئو صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: تقویت فرهنگ عمومی راهی برای افزایش هم‌بستگی اجتماعی است فرهنگ عمومی، زیربنای سلامت جامعه است درگذشت «کوئینسی جونز» تهیه‌کننده آثار مایکل جکسون در ۹۱ سالگی تسهیلات تبصره ۱۸ وزارت فرهنگ به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ اکران سیار «آسمان غرب» میلیاردی شد «سعیداسلام‌زاده» مدیر روابط عمومی معاونت هنری شد دلیل تعطیلی برنامه «شیوه» شبکه چهار چه بود؟ نگاهی به مجموعه‌داستان «نیمۀ تاریک ماه» هوشنگ گلشیری
سرخط خبرها

مولانا در قصه «بقال و طوطی...» چه آموزه ای را مطرح می کند؟

  • کد خبر: ۱۶۲۹۲
  • ۱۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۲:۲۶
مولانا در قصه «بقال و طوطی...» چه آموزه ای را مطرح می کند؟
سال‌ها پیش با نویسنده شهیری گفتگو می‌کردم که هم قصه می‌نوشت، هم قصه می‌خواند، هم قصه می‌گفت و به ۲ معنا، دنیایش با قصه خوانی و قصه گویی می‌گذشت و منصفانه صوتش خوش بود.
سخن بر سر همین ماجرای قصه گویی می‌راند که افاضه فرمود:
تعبیرات بدی هم در روایات دینی ما درباره قصه به کار رفته است، اما مصداق این تعبیرات قصه‌های بد است؛ قصه باید خوب باشد! تعبیراتی مانند «اوّلُ من قاصّ ابلیس؛ نخستین کسی که قصه گفت، ابلیس بود و...».
عرض کردم: گمان می‌کنم «قاسَ» درست باشد استاد نه «قاصَ». فرمود: «مگر چند نوع قاس داریم؟» گفتم: اولی به معنای «قیاس کرد» است و دومی (البته به شکل قَصّ) به معنای «قصه گفت» و معنای آن روایت، قیاس کردن ابلیس است، نه قصه گفتن او.
 
منصف بود و عذر خواست و روشن شد روایت را ندیده، بلکه آن را شنیده و «قاسَ» را به قیاس «قاص» ترجمه کرده است و البته همین کار ایشان هم خودش قیاسی بود (با سین).

باری، قیاس ابلیس یعنی چه؟ یعنی مقیاس گرفتن خود در ارزیابی دیگری و به تعبیر دیگر، سنجش دیگری در مقایسه با خود و با معیار‌های خود. آن روایت، بلکه روایات می‌گویند: کسی که در داوری درباره دیگری، دانش‌ها (باور‌ها و برداشت ها) و کنش‌ها (رفتارها) و ارزش‌ها (پسندها)‌ی خودش را معیار راستی و درستی و زیبایی می‌داند، ابلیسانه به عالم و آدم می‌نگرد؛ چنان که اولین بار او گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ؛ من از آدم بهترم، زیرا من آتشینَم، اما او گِلین است» ۱.

به زبان ذهن پژوهان و روان شناسان ادراک، چنین انسانی به سوگیری خودبنیادی ۲ دچار است. خودبنیادی، در معنای اعتماد بیش از اندازه به خود در برابر دیگران به کار می‌رود و تا اندازه‌ای با خودشیفتگی ۳ متفاوت است؛ چنان که انسان خودبنیاد، خودش را مرکز عالم می‌بیند، اما به ستایش دیگران نیازی ندارد و انسان خودشیفته هر چیز و هر کسی را پیرامون خودش می‌بیند و به ستایش دیگران هم مُحتاج است. این خصلت ۲ پایه دارد: یکی دانشی (معرفتی) و یکی گرایشی (عاطفی)؛ اولی موجب می‏ شود که انسان خود را از جهان پیرامون متمایز نداند و دومی موجب می‏ شود که درک و تفسیر جهان را بر مبنای خودش دوست ندارد.
 
بنابراین، موضوعات را به شکل پسندیده نزد خودش تعبیر می‌کند، اما این تعبیر گاهی یا هرگز با واقع منطبق نیست.

خودبنیادی در اصطلاح ژان پیاژه روان شناس و زیست‏ شناس فرانسوی و پس از او آنتونی گرینوالد، روان شناس دانشگاه اوهایو (۱۹۸۰) ۴، خصلتی است که انسان بر اثر آن، اعتقادات و احساسات و چشم‏ انداز «دیگری» را درک نمی‏ کند، بلکه چشم انداز خود را به آنان نسبت می‏ دهد ۵ و خودش را از کاوش درباره دیگر دیدگاه‌ها و واقعیت‌ها (موافق و مخالف) بی نیاز می‌بیند.

چنان که قرآن می‌گوید، شماری از کسانی که سخن پیامبران را نمی‏ پذیرفتند، به سوگیری قیاس با خود دچار بودند و به آنان می‏ گفتند: «تو هم کسی، چون مایی» ۶ و ما که پیامبر نیستیم؛ پس تو هم نیستی ۷. نیز می‌گفتند: «مُشتی اراذل به دنبالت افتاده‏ اند» ۸ و ما همچون آنان نیستیم که از تو پیروی کنیم.

به اقتفای قرآن، ادبیات شفاهی و کتبی مسلمانان پُر شد از انواع تمثیلات و حکایات درباره قیاس به نفس که درخشان‌ترین آن‌ها را در مثنوی معنوی مولانا جلال الدین محمد بلخی (۶۰۴-۶۷۲ ه. ق) می‌توان یافت؛ ماجرای ساده و به ظاهر عامیانه «بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان» در این میان گویاترین است:

بود بقّالی و وِیْ را طوطی‌ای ۹
خوش نَوایی، سَبز و گویا طوطی‌ای
در دُکان بودی نِگهبانِ دُکان
نُکته ۱۰ گفتی با همه سوداگَران ۱۱
 
طوطیِ بقال در دکان او با شیرین سخنی بازارش را گرم می‌داشت تا روزی از جایی به جایی پرید و شیشه‌های روغن را ریخت. بقال به دکان آمد و دید که کف دکان و نشیمنَش چرب است:

دید پُر روغن دُکان و جامه چَرب
بر سَرَش زد، گشت طوطی کَلْ ۱۲ زِ ضَرب
 
چیزی بر سر طوطی کوبید و آن بیچاره، هم کچل شد، هم از نطق افتاد. بقال پشیمان شد و به اطوار گوناگون دلجویی می‌کرد و به انواع نذورات متوسل شد تا شاید طوطی‏ اش باز بر سر سخن روَد. دو، سه روزی گذشت و خبری نشد تا اینکه صوفی کچلی که سرَش، چون پشت کاسه و طشت بی‏ مو بود، از جلو دکان گذشت.
آمد اَنْدَر گفت طوطی آن زمان
بانگ بر دَرویش زد، چون عاقِلان
کَزْ چه‌ای کَل با کَلانْ آمیختی؟ ۱۳
تو مگر از شیشه روغنْ ریختی؟
طوطی با خود می‏ گفت: من روغن‌ها را ریختم و ضربه‏‌ای نوش جان کردم و کچل شدم. این مرد هم کچل است؛ پس او هم روغن شیشه را ریخته و ضربه‏‌ای بر سرش خورده است.

از قیاسَش خنده آمد خَلْق را
کو چو خود پِنْداشت صاحِبْ دَلْق ۱۴ را
 
این استدلال قیاسی، مُضحِک بود؛ زیرا از آن مقدمات چنین نتیجه‏‌ای فراچنگ نمی‏ آمد و از سوی دیگر طوطی خودش را در میان آورد و در جایگاه حد وسط نشاند؛ یعنی «خودمیان‏ بینی» یا همان «خودبنیادی» که موضوع نوشتار است. پند روشن این حکایت، پرهیز از قیاس به خود و خودبنیادی در داوری‏ هاست:

کارِ پاکان را قیاس از خود مگیر
گَر چه مانَد در نِبِشتَن شِیْر ۱۵ و شیر
ظاهر بسیاری از پدیده‏‌ها مثل هم است، اما این مهم نیست که صورت ۲ چیز با یکدیگر مشابه باشد، بلکه این تشابه شدنی است؛ چنان‏ که آب تلخ و شیرین به ظاهر یکسان اند، اما باطنشان با یکدیگر یکی نیست.
صدهزاران این چُنین اَشْباه ۱۶ بین
فَرقشان هفتاد ساله راه بین
هر دو صورت گَر به هم مانَد رَواست
آبِ تَلْخ و آبِ شیرین را صَفاست
 
برای بر کنار ماندن از این سوگیری و برای برخورداری از صحت روان شناختی، ذوقی و مهارتی و معرفتی لازم است که آن را نزد پزشک و درمان‏گر جسم نمی‌توان یافت، بلکه آن را نزد حکیمان ذهن‏ آشنا باید جُست: از طبیبان جان تا حبیبان آسمان.

جُز که صاحِبْ ذوقْ کِه شْناسَد؟ بیاب
او شِناسَد آبِ خوش از شوره آب
صِحَّتِ این حِسْ بجویید از طَبیب
صِحَّتِ آن حِسْ بجویید از حَبیب

پانویس
۱. سوره صاد، آیه ۷۶.
۲. Egocentric bias.
۳. Narcissism.
۴. او به شماری از سوگیری‌ها و خطا‌های شناختی در کتاب «Blindspot: Hidden Biases of Good People»؛ نقطه کور: سوگیری‌های پنهان نیک‏ مردمان (۲۰۱۳ م) اشاره کرده است.
۵. Eric M Anderman; Lynley H. Anderman, “Egocentrism”, Psychology of Classroom Learning: An Encyclopedia, ۲۰۰۸, P ۳۵۵.
۶. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَرى‏ لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبینَ» (هود، ۲۷).
۷. استنتاج از طریق «تمثیل»؛ یعنی مثل دانستن ۲ انسان و داوری یکسان درباره آن‌ها در آیات دیگر قرآن هم آمده است.
۸. «قالُوا أَنُؤْمِنُ لَکَ وَ اتَّبَعَکَ الْأَرْذَلُونَ» (شعراء، ۱۱۱).
۹. محمد بلخی، مثنوی معنوی، د ۱، ب ۲۴۸ به بعد.
۱۰. لطیفه.
۱۱. مشتریان؛ اهل داد و ستد.
۱۲. کل: کچل؛ کلّ: لال (کلیل اللسان: لال).
۱۳. تو چرا کچل شدی؟
۱۴. دلق: پشمینه.
۱۵. شِیْر (با یای مجهول): جانور درنده؛ شیر: مایع سفید خوردنی. این واژگان فقط در نوشتن یکسان و همانندَند.
۱۶. امثال؛ همتاها.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->